بلوک لیراوی دشت



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


​​​​​​                 یکشنبه های کتاب

کاری از خانه سمن های گناوه نگاهی به

شاهنامه فردوسی تحصیح انتقادی وشرح یکایک ابیات (دفتریکم)اثر مهری بهفر 

ارائه دهنده :حسن خواجه گیری 

یکشنبه :۴اسفند۱۳۹۸ ساعت :۸شب

مکان:خانه سازمان های مردم نهاد گناوه

حضور برای عموم آزاد است 

 

 


یکی از مسائلی که در ربع آخر قرن نوزدهم نظر هر بررسی کننده امور بنادر ساحلیه خلیج فارس در دشت لیراوی را به خود جلب می نماید مسئله رونق تجارت اسلحه و مهمات جنگی در این دشت می باشد.

مطالعه اسناد و مدارک در این زمینه نشان می دهد که سیل مهمات و اسلحه به خلیج فارس نه تنها در دشت دیراوی بلکه در سراسر خلیج فارس مشکلاتی و بزرگی برای خلیج فارس و کرانه‌های آن به وجود آورد.

شروع حمل اسلحه به خلیج فارس نتیجه مستقیم اقدامات دولت هندوستان بود زیرا حکومت هندوستان میخواست با ارسال اسلحه و مهمات و خلیج فارس وسیله فراهم آورد تا جنگ افغانستان راک همکاران با همین احوال در جریان بود خاتمه بخشد البته حمل مستقیم اسلحه از طریق بنادر هندوستان به مقصد افغانستان مدت زمان بیشتری وقت لازم داشت.

در سال ۱۸۸۱ از آنجا که میزان محصولات جنگی به خلیج فارس قزوینی گرفت از طرف دولت ایران اعلام خطر شد به حمل اینهمه اسلحه و مهمات موجب می شود که در ایران و افغانستان �اح های جنگی به میزان فوق‌العاده زیادی توضیح گردد و این امر ممکن است است پیامدهای خونین و غیر منتظری را پشت سر داشته باشد پس از این اخطار ارسال مهمات و اسلحه به ایران قطع گردید و دولت ایران نیز حتی المقدور از ورود آن ممانعت به عمل آورد ولی با وجود این فرانسوی ها هنوز هم به حمل اسلحه و مهمات به بندر خرمشهر ادامه می دادند در این مواقع اسلحه ها و مهمات هایی در بنادر ساحلی دشت لیراوی پیدا می‌شد .

زرگان فرانسوی می پوشیدن هر چه بیشتر بر میزان این قبیل محمولات بیفزایند.

در سال ۱۸۸۴ یک شرکت محلی در بوشهر تاسیس شد که تحت حمایت انگلیسی ها قرار گرفت اولیا این شرکت بدون اینکه اعتنایی به اعلام قبلی در زمینه منع حما اسلحه به خلیج فارس  بنمایند در راه تجارت نامشروع اسلحه و مهمات سرمایه‌گذاری کرده و منافع بسیاری از این را به دست آوردند.

در سال ۱۸۸۷ نیز یک شرکت مختلط انگلیسی ایرانی که منحصراً به کار سفارش وحمل اسلحه .اشتغال می ورزید. به طور رسمی تاسیس شد و یک شعبه از طرف خود در بوشهر تاسیس نمود این شرکت و شرکت قبلی منافع هنگفتی از تجارت غیر مجاز خود به دست آوردند مشوق دیگران برای سرمایه‌گذاری در این زمینه گردیدند.

از سال ۱۸۹۰ و بعد سعید اسلحه و مهمات از طریق زنگار به سوی خلیج فارسسرازیر  شد علت این امر آن است که مقارن با امام زمان ودیت اجباری فوق‌العاده‌ای برای عبور و مرور در آفریقای شرقی به وجود آورده بودند و چون سلطان عمان با انگلیسی ها در مورد خرید سلاح های آتشین باب تجارت جدیدی را باز کرده بود مسقط با سرعت هر چه تمام تر به صورت انبار بزرگی از برای انواع اسلحه دقیق مورد نیاز ممالک خاورمیانه بود درآمد. قسمت عمده سلاح هایی که به مسقط وارد می شد از طریق زنگبار حمل می گردید و پس از تجمع کافی در مسقط یکباره و خلیج فارس فرستاده و توزیع می شد. در سال ۱۸۹۶ تنها سه پنجم   سلاح هایی که به خلیج فارس حمل شده بود درایران توزیع میگردید .

ادامه دارد 

 


لولوتین 

بندری در غرب روستای لیلتین که مشهور است بندر کهنه. در کتاب احمدبن ماجده نجدی اسم بندری را آمده است به اسم  لولو تین این بندر که اسمان در نقشه پرتغالی ها مشهود است

در میانه سالهای ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ که بعد از سقوط آن بندر دیلم به وجود آمد دارو دارای تاریخ و تمدن ای از عیلام باستان ساسانیان و دوران  صفویه است.

این بندر بزرگ و آثار آن امروزه در غرب روستای لیلتین  در کنار جلگه ای در سواحل خلیج فارس خوری بزرگ به اسم خور (عبد)است  خور عبد بعد از خورنعبدالله یکی از بزگترین خورهای خلیج فارس است روزه بدون توجه به حال خود رها شده است

دو خور معروف دیگر در کنار این بندر به اسم خور چیتو و خور چای است 

این بندر به احتمال زیاد بندر امرای لیراوی بوده است که با روی کار آمدن دولت صفویان اقتدار این بندر روز به روز کاهش یافته است که امروزه ما فقط آثاری از این بندر را در غرب  روستای لیلتین مشاهده میکنیم 

این بندر دارای درختان انبوه انجیر و زیتون بوده  ولولو که به معنی مروارید است و تین به معنای زیتون یعنی شهر مروارید و زیتون 

میان ما دو تن آمیخته دوگونه سرشک

چو لولوئی که کنی با عتیق سرخ همال

فردوسی می گوید : دل آرام را رخ پر از شرم کی

سمن لاله شد لاله لو لو ز خوی

همچنین سعدی از شهر نام می برد

که در بحر لولو صدف نیز هست

درخت بلند است  در باغ پست

این شعر سعدی دال براین که بندر دارای درختان انبوه بوده 

واشاره دارد سعدی در جای دیگر 

سپهر ش به جای رسانید کار

که شد نامور لولو شاهوار 

نام بندر لولوتین برای اولین بار توسط فعال فرهنگی آقای حسن خواجه گیری  کشف شد 

امام زاده عباس علی در کنار خور عبد غرب روستای لیلتین. 

عکس از حسن خواجه گیری 


شعر لیراوی در حماسه روزگاران از استاد ارجمند آقای امرالله خدری شاعر محلی سرای بلوک لیراوی یکی از بهترین شعرهای محلی است توسط ایشان سروده شده از دو قسمت تشکیل شده است

قسمت اول صحبت می‌کند از آرزوها ایده آل ها نوع دلبستگی بلوک لیراوی صحبت شد 

لیراوی ای بلوک بی نظیرم 

وایردام من او و خاکت بمیرم 

یعنی در ابتدا از شور و اشتیاق و وابستگی مردمان بلوک لیراوی به این به این دشت پهناور اشاره شده

و در قسمت دوم شعر اشاره می شود

لیراوی ای بلوک کهنه ی پیر .‌لیراوی سرزمین مردل شیر 

در کل شعرلیراوی در حماسه روزگاران حاوی فرهنگ مردمان لیراوی از نیکی های مردمان لیراوی و از بزرگواری مردمان لیراوی از شیوه جنگجوی مردمان لیراوی تلاش وپیکار مردمان لیراوی وسرافرازیهای این مردم از شیوه سوارکاری و از شیوه اندیشه دانش شیوه تخیل و ازمهاجرت پردندگان نام میبرد در ک** � یک میتولوژی در این بلوک صحبت میشود 


 

 

ویلهلم واسموس

( واسموس آلمانی ) متولد 1880 م در آلمان، در سال 1906 م در وزارت خارجه ی آلمان به کار مشغول شد و پس از چندی به ماداگاسار رفت. در 1909 م به عنوان کنسول آلمان در بوشهر برگزیده شد و به بوشهر آمد. یک سال بعد به برلین برگشت و دوباره به ماداگاسار رفت. در ماداگاسار، بیش تر وقت خود را صرف آموختن زبان فارسی کرد. در 1914 م به همراه یک گروه جاسوسی مأموریت یافت که با نیروی مهاجم انگلیسی درجنوب ایران و افغانستان مقابله کند. در 1915 م از طریق استانبول و بغداد وارد ایران شد. پس از عبور از نواحی تحت نفوذ بختیاری ها، به سواحل شمالی خلیج فارس رسید. در « حیات داوود » ( شهرستان گناوه )، به دستور حیدرخان بندر ریگی دستگیر شد. شبانه از حیات داوود فرار کرد و خود را به « شبانکاره » رسانید. در آن جا محمدعلی خان شبانکاره وی را به نزد غضنفرالسلطنه برازجانی راهنمایی کرد. غضنفرالسلطنه که در آن روزها با اقدامات ضد استعماری خود برازجان را سنگر مجاهدین کرده بود، واسموس را به عنوان یک پناهنده ی ی پذیرفت و کمک شایانی به او کرد، سپس ایشان با دیگر سران جنوب زائر خضرخان، شیخ حسین خان و رئیس علی دلواری رابطه برقرار کرد و مرکز فعالیتش را اهرم تنگستان قرار داد. واسموس تا آخرین نبرد در کنار مجاهدین دشتستانی و تنگستانی بود. پس از سال ها تلاش در دیار غربت، در سال های پایانی جنگ، عازم آلمان شد و به صورت ناشناس با دو نفر از همراهانش به طرف تهران حرکت کرد. اما در قم شناخته و دستگیر شد. او را به انگلیسی ها تحویل دادند. آنان نیز وی را از طریق روسیه به اروپا فرستادند. واسموس، یک بار دیگر در ژانویه 1924 م و سپس در دسامبر 1924 م به جنوب ایران بازگشت. چند سال در کنار مردم جنوب به ترویج کشاورزی به شیوه ی مدرن مشغول شد و به سبب خستگی و فرسودگی ناشی از سال ها تلاش و مشقت، به بستر بیماری افتاد و در برلین درگذشت. این مقاله تلاشی است برای دستیابی به سیمای واقعی شخصیت و فعالیت های واسموس و زدودن گرد اغراق ها و افسانه پردازی ها در مورد وی.


اسماعیلیان به عنوان یک جامعه‌ی عمده‌ی مسلمان شیعی، تاریخی طولانی و پرحادثه دارند که سرآغاز آن به میانه‌ی قرن دوم/هشتم بازمی‌گردد. پس از یک ظهور پرابهام در جنوب عراق، دعوت یا مأموریت اسماعیلی به سرعت در شرق عربستان، یمن، سوریه، و سایر ممالک عربی از جمله شمال آفریقا، جایی که اسماعیلیان حکومت خودشان یعنی خلاافت فاطمیان را در سال ۲۹۷/۹۰۹ بنیان نهادند، گسترش یافت. در همین حال، دعوت اسماعیلی به بسیاری از نواحی سرزمین‌های ایرانی، از خوزستان در جنوب غربی ایران و دیلم در سواحل جنوبی دریای خزر تا خراسان و ماوراءالنهر در آسیای میانه توسعه یافت. بدلیل وابستگی به گروه‌های قومی و فرهنگی اجتماعی مختلف، اسماعیلیان سنت‌های فکری و ادبی متنوعی را به زبان‌های عربی، فارسی و هندی بسط و تبیین نمودند. در حال حاضر اسماعیلیان در بیش از ۲۵ کشور در آسیا، خاورمیانه، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده‌اند.

از میان تمام جوامع اسماعیلی که تا زمان ما باقی مانده‌اند، ساکنین سرزمین‌های ایران و یمن دارای طولانی‌ترین تاریخ متوالی هستند. این مطالعه که احتراماً به پروفسور سی. ادموند باس‌ورث که در طول چندین دهه، تاریخ و فرهنگ‌ مردمان سرزمین‌های ایرانی را با دقتی روشمند مطالعه کرده، تقدیم شده است، به دنبال آن است که یک مروری تاریخی بر جوامع اسماعیلی سده‌های میانه در این سرزمین و داعیان و مبلغان برجسته‌ی آن که جزو دانشمندان و نویسندگان این جامعه محسوب می‌شدند، ارایه دهد. اسماعیلیان ایران عمدتاً فارسی زبان بوده و از سال ۴۸۷/۱۰۹۴ به جامعه‌ی اکثریت اسماعیلیان نزاری تعلق دارند. اسماعیلیان ایرانی که امروزه بطور عمده درمحدوده‌ی مرزهای ایران، افغانستان و تاجیکستان و همین‌طور در هونزا و دیگر مناطق شمالی پاکستان ست دارند، به‌همراه اسماعیلیان خوجهی هندی‌الاصل و سایر اسماعیلیان نزاری نقاط مختلف دنیا، به والاحضرت پرنس کریم آقاخان چهارم به عنوان چهل و نهمین امام و رهبر شان معتقد و وفادارند.

در زمان رحلت امام جعفر صادق در سال ۱۴۸/۷۵۶، شیعیان امامی که در زمان امامت وی جایگاه مهمی یافته بودند، به گروههای مختلفی منشعب شدند. فرقه‌شناسان امامی بعدی، دو گروه منشعب شده‌ی کوفی را به عنوان نخستین اسماعیلیان شناسایی کرده‌اند. گروه اول که به «اسماعیلیه‌ی خالصیه» معروف شدند، مرگ اسماعیل، پسر بزرگ جعفر صادق و گزینه‌ی اصلی جانشینی وی را انکار نموده و در انتظار بازگشت او به عنوان مهدی یا قائم نشستند. گروه دوم، ضمن پذیرش مرگ اسماعیل در زمان حیات پدر، پسر وی محمد را به عنوان امام جدیدشان برگزیدند؛ این گروه به افتخار کنیه‌ی اسماعیل یعنی المبارک، به مبارکیه شهرت یافتند. جزئیات زیادی در مورد تاریخ متعاقب از اسماعیلیان نخستین تا میانه‌ی قرن سوم/نهم در دست نیست. کمی پس از سال ۱۴۸/۷۶۵ و زمانی که اکثریت امامیه، امامت برادر ناتنی اسماعیل یعنی موسی الکاظم (وفات ۱۸۳/۷۹۹)، که بعدها به عنوان هفتمین امام شیعیان اثنی‌عشری محسوب شد را پذیرفتند، محمد بن اسماعیل از اقامتگاه همیشگی علویان در مدینه، بطور مخفیانه خارج شد و برای جلوگیری از آزار خلفای عباسی، آغازگر دورالسّتر یا دوران اختفاء در تاریخ اولیه‌ی اسماعیلی گشت. بطور یقین محمد بن اسماعیل سال‌های پایانی عمرش را درخوزستان گذرانده است، زیرا در آنجا پیروانی داشته و نیز اکثر مبارکیه که از حامیان وی بشمار می‌رفتند به صورت مخفیانه در کوفه می‌زیستند. در حقیقت خوزستان که در جنوب غربی ایران واقع شده برای چند دهه، به عنوان پایگاه رهبری اسماعیلیه‌ی نخستین باقی ماند.

با وفاتِ محمد بن اسماعیل، کمی پس از ۱۷۹/۷۹۵، مبارکیه خود به دو گروه مجزا منشعب شدند. اکثریت، مرگِ وی را نپذیرفته و او را مهدی دانستند، در حالیکه گروه اندکی از تداوم امامت در اولاد وی پیروی نمودند. تحقیقات جدید آشکار نموده است که تا حدود یک قرن پس از محمد بن اسماعیل، گروهی از اولاد وی به عنوان رهبران مرکزی اسماعیلیان نخستین، برای ایجاد یک جنبش اسماعیلی انقلابی یکپارچه و گسترده، بطور مخفیانه و نظام‌مند فعالیت می‌نمودند. این رهبران که شجره‌نامه‌ی علوی فاطمی‌شان در زمان مقتضی مورد تصدیق اسماعیلیان قرار گرفته، تا سه نسل و برای محافظت درمقابل آزار و شکنجه‌های خلفای عباسی، بطور علنی ادعای امامت اسماعیلی را مطرح ننمودند. نخستینِ این رهبران، عبداله پسر محمد بن اسماعیل بود که سازمان تجدید قوا شده‌ی دعوت اسماعیلی را حول ایدئولوژی اصلی اسماعیلیان اولیه یعنی مهدویت محمد بن اسماعیل، سازماندهی نمود. رهبری یک جنبش انقلابی ضد خلفای عباسی، تحت نام یک امام غائب که نمی‌تواند توسط مأموران عباسی دستگیر شود، در واقع مزایای آشکاری برای عبدالله و دو جانشینش که محتاطانه هویت حقیقی خود را تحت لوای رهبران مرکزی اسماعیلیه مخفی کرده بودند، در بر داشت. عبدالله یک متخصص و طراح متبحر بود که دوران جوانی‌اش را در نزدیکی اهواز در خوزستان گذراند. وی سرانجام در عسکرمکرم سکنی گزید و موجب رونق اقتصادی این شهرِ واقع در ۴۰ کیلومتری شمال اهواز گردید. امروزه بقایای عسکر مکرم در جنوب شوشتر به نام بند قیر شناخته می‌شود. عبدالله در لباس یک بازرگان ثروتمند در عسکر مکرم زندگی کرد و از آنجا تصمیم به سازماندهی یک جنبش گسترده‌ی اسماعیلی با شبکه‌ای از داعیان نمود که در مناطق مختلفی فعالیت می‌کردند. بدین گونه، خوزستان پایگاه اصلی فعالیت‌هایی شد که موفقیت دعوت اسماعیلی در قرن سوم/نهم را رقم زد. متعاقب آن، عبدالله بدلیل عداوت دشمنان مجبور به فرار از عسکر مکرم شد؛ وی سرانجام در سلمیه در مرکز سوریه، که برای چند دهه مرکز فرماندهی سرّی دعوت اسماعیلیان اولیه شد اقامت گزید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Leslie news دوربین کنون *ستاره کار* - workstar.blog.ir فروشگاه اینترنتی نیوبیست آثار سمیرا دشتی evet دانلود کتاب اخلاق اسلامی محمد داودی همراه خلاصه bazidark برنامه های منحصر بفرد